مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
اين سؤال كه آيا هر يك از ايمان و عمل صالح، به نحو مستقل سعادت استيا هر دو با هم، از همان قرن اول ظهور اسلام مطرح بوده است . در اين ميان، از يك طرف، برخى هم چون خوارج، تا آن جا پيش رفتند كه هيچ جاىگاهى براى ايمان لحاظ نكردند و معتقد شدند كه ارتكاب گناه نه تنها موجب كفر و ارتداد مىشود، بلكه عامل مستقلى براى شقاوت ابدى است . از طرف ديگر، گروه ديگرى مانند مرجئه در نقطه مقابل، اعتقاد داشتند كه وجود ايمان براى سعادت ابدى كافى است و ارتكاب گناه ضررى به سعادت شخصى نمىزند . در حقيقت، عمل او نقش چندانى در سرنوشت وى ندارد . در طى يك قرن گذشته، به ويژه در دهههاى اخير، در سايه سهولت و كثرت ارتباطات ميان ملتهاى مختلف و رشد فزاينده وسايل ارتباطى، اين مسئله همواره در ميان عموم طبقات، خصوصا روشنفكران بحث مىشد كه آيا شرط حتمى قبول اعمال ايمان خاص هم چون ايمان اسلامى استيا نه؟ برخى با مطالعه زندگى مخترعان و مكتشفان بزرگ غير مسلمان، كه خدمات بسيار زيادى در پيش برد علم براى بشر انجام دادهاند اين سؤال را مطرح مىكنند كه اگر بهشت تنها از رهگذر ايمان صحيح به دين اسلام دستيافتنى است، درباره اعمال خير آنها چه بايد گفت؟ آيا اين امر با عدالت پروردگار سازگار است؟ آيا معقول است گروهى بدون ارائه خدمتبه بشر، سرافرازانه به سوى بهشت موعود رهنمون شوند، اما گروهى ديگر كه تمام عمر خود را صرف خدمتبه بندگان خدا كردهاند، با سرنوشتى شوم مواجه شوند؟ آيا اين امر با عدالت پروردگار منافات ندارد؟ در اين ميان، گروهى نيز با طرح اين مطلب كه اگر تنها با ايمان به دين اسلام، آن هم در پرتو مذهبى خاص مىتوان به رستگارى رسيد، كه در اين صورت، غضب الهى بر رحمتش سايه افكنده و پيشى مىگيرد و اين امر با صفات الهى و رحمتبىكران او در تعارض است . به تبليغ پلوراليسم دينى پرداختهاند در مقابل، عدهاى نيز با ديدگاهى بسيار تنگ نظرانه و سخت گيرانه و با استناد به برخى آيات قرآن سعادت اخروى را تنها به گروه اندكى از مسلمانان كه ايمان و عمل صالح را در كنار هم داشته اختصاص داده و اكثر مردم جهان را اهل دوزخ معرفى كردهاند، اما بايد ديد كه منطق صحيح اسلام چه راهى را پيش روى ما قرار داده است . براى يافتن پاسخ لازم بايد به چند مطلب اشاره كنيم: الف) دينى جز اسلام پذيرفته نيست دين حق، تنها يكى است و مصداق آن نيز در زمان ما «اسلام» است . اين گونه نيست كه همه اديان، حق بوده و پيروى از آنها سعادت انسان را تامين كند . آرى، اديان آسمانى و توحيدى هر يك در زمان خود - پيش از نسخ به واسطه آيين آسمانى بعدى - حق بوده و تنها مسير رسيدن به سعادت به شمار مىآمدند، اما پس از نسخ، تنها از رهگذر عمل به فرمان جديد الهى سعادت انسان تامين مىشود . خداوند متعال به همين حقيقت در آيه ذيل تصريح كرده است . «ومن يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه وهو في الآخرة من الخاسرين; (1) و هر كس غير از اسلام دينى بجويد، هرگز از او پذيرفته نمىشود و او در سراى ديگر از زيانكاران است .» پس روشن شد كه دين حق منحصر در اسلام است . اينك جاى اين پرسش هست كه آيا ايمان شرط حتمى قبول عمل خداست، به طورى كه هيچ كار نيكى غير از مسلمانان و بلكه غير شيعه پذيرفته نيست؟ ب) تاثير ايمان در قبول اعمال هر عملى داراى دو بعد است و هر بعدى از نظر خوبى و بدى حسابى جداگانه دارد: 1 . انعكاس شعاع اثر مفيد يا مضر عمل در احتجاج . 2 . انتساب عمل به شخص فاعل و انگيزههاى نفسانى و روحى او كه موجب آن عمل شده است . در بعد اول، اثر مفيد و يا مضر عمل ارزيابى مىشود و در بعد دوم، نظام روحى و فكرى عامل و نحوه سلوك و مقصد او بررسى مىشود . اعمال بشر از نظر سودمندى و يا زيانبار بودن، در دفتر تاريخ ثبت مىشود و تاريخ درباره آن قضاوت مىكند، ولى از نظر شعاع انتساب به روح بشر، تنها در دفتر علوى ملكوتى ثبت و ضبط مىشود . قرآن مىفرمايد: «الذي خلق الموت والحياة ليبلوكم ايكم احسن عملا; (2) آن كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را در امتحان نيكوترين و صوابترين عمل قرار دهد .» اين كه فرمود: «صوابترين» عمل و نفرمود «بيشترين عمل» به اين دليل است كه بدانيم مهم دانستن اين امر است كه آن گاه كه تحت تاثير انگيزههاى روحى، عملى را انجام مىدهيم، گذشته از قالب عمل، كه يك سلسله حركاتى است كه از نظر اجتماعى ارزش دارد، از نظر معنوى واقعا به چه سويى مىرويم؟ بنابراين، با توجه به اين كه كمال حقيقى انسان، در سايه قرب الهى تحقق مىيابد و متقابلا سقوط او بر اثر دورى از خداى متعال حاصل مىشود، مىتوان ايمان به خداى متعال و ربوبيت تكوينى و تشريعى را - كه مستلزم اعتقاد به معاد و نبوت است - نهال تكامل حقيقى او دانست كه اعمال خداپسند، بسان شاخ و برگ هايى از آن مىرويد و ميوهاش سعادت ابدى است كه در جهان آخرت ظاهر مىشود . بنابراين، اگر كسى بذر ايمان را در دلش بپاشد و اين نهال پربركت را غرس نكند، و به جاى آن، بذر عصيان و كفر در دلش بپاشد، استعداد خدا دادىاش را ضايع كرده و درختى به بار آورده كه ميوهاش زقوم دوزخى خواهد بود . چنين كسى راهى به سوى سعادت ابدى نمىبرد و تاثير كار نيكش از مرز اين جهان فراتر نمىرود . (3) از اين رو، خدا در قرآن بر ايمان به عنوان شرط تاثير اعمال نيك در سعادت اخروى تاكيد كرده و مىفرمايد: «ومن يعمل من الصالحات من ذكر او انثى وهو مؤمن فاولئك يدخلون الجنة; (4) هر مرد و زنى كه كارهاى شايسته انجام دهد، در حالى كه مؤمن باشد، چنين كسانى وارد بهشتخواهند شد .» از سوى ديگر، در آيه ديگرى ضمن مقرر كردن دوزخ براى كافران اعمالشان را تباه و بىثمر دانسته و آنها را به خاكسترى تشبيه كرده كه باد شديدى آن را پراكنده مىسازد و اثرى از آن به جاى نمىگذارد . «مثل الذين كفروا بربهم اعمالهم كرماد اشتدت به الريح في يوم عاصف لا يقدرون مما كسبوا على شىء ذلك هو الضلال البعيد; (5) مثل اعمال كافران مانند خاكسترى است كه در يك روز توفانى، باد به سختى بر آن بوزد به چيزى از دست آوردهايشان دست رسى نخواهند داشت و اين است گمراهى . هم چنين در آيهاى ديگر آنها را به سرابى تشبيه كرده كه شخص تشنه به آن دل مىبندد، ولى همين كه به آن مىرسد، آبى نمىيابد: «والذين كفروا اعمالهم كسراب بقيعة يحسبه الظمآن ماء حتى اذا جاءه لم يجده شيئا; (6) اعمال كافران همانند سرابى در بيابان هموارى است كه شخص تشنه آن را آب مىپندارد، تا هنگامى كه نزد آن بيايد آن را چيزى نمىيابد . نظرات شما عزیزان: [ یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, ] [ 8:21 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |